Thursday, April 26, 2012

روز جهانی کارگر و روز معلم گرامی باد!

http://www.mpliran.com/2012/04/blog-post_26.html چه کسانی پاسخ گوی فشار روز افزون بر کارگران و معلمان معترض و خانواده های آنان هستند؟ امسال روز جهانی کارگر و روز معلم را در حالی گرامی می داریم که از یک طرف شاهد آزادی سرافرازانه ابراهیم مددی و منصور اسانلو از اعضای هیات مدیره سندیکای شرکت واحد اتوبوسرانی و پدرام نصراللهی و فرزاد احمدی از فعالان کارگری در تهران و هاشم خواستار از اعضای کانون صنفی معلمان در مشهد هستیم و از طرف دیگر به شدت نگران احکام اعدام تایید شده از جمله حکم اعدام عبدالرضا قنبری معلم دبیرستان یکی از مدارس پاکدشت هستیم. همچنین تعدادی از کارگران، فعالان حقوق کارگری و معلمان عزیزمان از جمله: رضا شهابی عضو هيأت مديره سنديکای شرکت واحد اتوبوسرانی تهران و رسول بداغی، عضو هیأت مدیره کانون صنفی معلمان ایران هر یک به 6 سال زندان و 5 سال محرومیت از فعالیت‌ اجتماعی محکوم شده اند. کارگران و فعالان کارگری دیگری همچون شاهرخ زمانی، علی اخوان، علی نجاتی، ساسان واهبی واش، محمدحسینی، مهدی فراحی شاندیز، مهرداد امیر وزیری و معلمانی چون عبدالله مومنی، علی پور سلیمان، رسول بداغی و محمد داوری و ... در زندان به سر می برند و نبی الله باستان معلم زحمتکش به 5 سال تبعید در بروجرد محکوم شده است. امسال در آستانه روز کارگر و معلم شاهدیم که هزاران تن از کارگران و معلمان میهن مان، شغل خود را از دست داده اند و هر روز تعداد بیشتری از کارگران و معلمان از کار اخراج یا با تعطیلی کارخانه ها و مراکز فرهنگی یا با تعدیل نیروی انسانی به صف بیکاران می پیوندند. طبق اظهارات دبیرکل خانه کارگر، در سال گذشته یکصد هزار کارگر از کار اخراج شده اند. هر سال که می گذرد؛ تنگناهای اقتصادی، سیاسی و اجتماعی بر مردم ایران بیشتر می شود و باز شاهدیم که کارگران و معلمان برای یک اعتراض ساده سندیکایی و صنفی به زندان های طولانی مدت محکوم می شوند و خانواده های آنان و فرزندان شان در بدترین شرایط معیشتی و روحی - روانی به سر می برند. در کنار این خبرها، انتصاب سعید مرتضوی مسئول جنایات کهریزک به ریاست سازمان تامین اجتماعی، یکی از حساس ترین سازمان های کشور که ارتباط تنگاتنگی با اکثریت نیروی کار کشور دارد، بسیار نگران کننده است. انتصاب وی به عنوان رئیس سازمان تامین اجتماعی توهین بزرگی به خانواده هایی است که فرزندان شان در زندان کهریزک مورد شکنجه قرار گرفته یا کشته شدند و خواستار محاکمه آمران جنایات کهریزک، به خصوص فرد مذکور شدند. در ادامه این سیاست، هر لحظه اخبار ناراحت کننده دیگری در مورد افزایش احکام اعدام و احکام سنگین برای دگراندیشان و همین طور کارگران و معلمان زندانی به گوش می رسد. فشار اقتصادی بر مردم بیداد می کند و هر روز این فشارها بیشتر و بیشتر می شود، تا جایی که مردم را از حق یک زندگی انسانی و شرافتمند محروم کرده اند. اینکه علت و چرایی این بحران و تورم و گرانی و اختلاف طبقاتی و تبعیض و رانت های اقتصادی و بیکاری و غیره و غیره چیست، موضوع مورد بحث ما نیست. ما از زاویه دیگری بدان می پردازیم. ما به نقض حقوق بشر، به بی عدالتی، به تبعیض و به پایمال کردن حقوق انسانی اعتراض داریم. ما می گوییم همه مردم از پیر و جوان و زن و مرد حق انتخاب نوع زندگی خود را دارند، حق تشکل دارند، حق اعتراض دارند، حق امنیت شغلی دارند، حق انتخاب دوست دارند، حق کار، حق تحصیل، حق سفر و حق انتخاب کردن و انتخاب شدن و حق یک زندگی آزاد و بدون تبعیض و انسانی دارند. ما می خواهیم بدانیم: - چرا کارگر و معلم نمی تواند از حقوق انسانی و صنفی خود دفاع کند؟ - چرا با یک اعتراض ساده از کار برکنار می شوند یا به زندان می افتند؟ - چرا پس از بیکاری هیچ مقام مسئولی پاسخ گوی شکایات آنان نیست؟ - چرا خانواده و فرزندان شان این چنین مورد ظلم و تعدی قرار می گیرند؟ - چرا اغلب کارفرمایان و دولت با قراردادهای موقت کار و نظام حق التدریسی، کارگران و معلمان را از داشتن امنیت شغلی محروم می کنند؟ - آیا اجرای عدالت یعنی قضاوت و مدیریت سعید مرتضوی ها و کشتن و حذف فرزاد کمانگرها؟ اینها و هزاران چرای دیگر سال هاست که در گوشه و کنار کشورمان به اشکال مختلف در فضای واقعی و زندگی روزمره کارگران و معلمان رو در رو با کارفرمایان و حکومتی ها و همچنین در فضای مجازی در سطحی گسترده در سراسر دنیا مطرح می شود، ولی هیچ مقام مسئول و عدالت خانه ای نیست که پاسخ گو باشد. اینکه کارگران و معلمان اخراج می شوند یا به زندان می افتند یک بُعد مساله است، بُعد دیگر مشکلاتی است که آنها و خانواده و فرزندان شان را گرفتارمی کند. از بیکاری، از نبود تأمین اجتماعی، از در به دری، از حراج خانه و کاشانه، از خودکشی و ... ذکر چند نمونه کافی است که به عمق این فاجعه انسانی و بی عدالتی پی ببریم. متاسفانه اخبار خودکشی کارگران در اثر فقر و اخراج از کار هر لحظه بیشتر به گوش می رسد: 1- "صبح روز يكشنبه 24مهر محسن احمديان كارگر توليد لبنيات شيران در شهر كرد دست به خودكشي زد. اين كارگر به علت فقر شديد مالي و عدم دریافت حقوق، خود را از ساختمان اداري اين كارخانه به پايين پرتاب كرد و در دم جان سپرد." 2- "مصطفی علیزاده، کارگر قسمت رنگ گروه بهمن (مزدا)، بعد از ظهر 12 بهمن 90 در محوطه کارخانه دست به خودکشی زد و جان باخت. علت خودکشی مصطفی علیزاده قرار داشتن نام او به همراه تعداد دیگری از کارگران در لیست اخراج پایان سال بوده است." 3- "منصور زارعی کارگر اخراجی کارخانه نساجی کردستان که حدود 42 سال سن داشت و بیش از 15 سال در شرایط سخت و زیان آور کارخانه نساجی در قسمت ریسندگی کار کرده بود. او به علت بیکاری و فقر ناشی از آن، در روز دوشنبه 15/12/1390 خودکشی کرد و به زندگی دشوار خود پایان داد." 4- "حسن وکیلی کارگر سنگ ُبر اهل شهر سنندج که حدود 40 سال سن داشت و دارای زن و دو فرزند نیز می باشد، در اولین روز از سال 91 به دلیل فشار زندگی در منزل خود واقع در محله عباس آباد این شهر خودکشی کرد و به زندگی دشوار خود پایان داد." ما مادران پارک لاله، ضمن تاکید بر سه خواسته همیشگی خود، از حقوق و خواسته های انسانی کارگران و معلمان دفاع می کنیم و خواستار لغو فوری احکام اعدام و آزادی فوری و بدون قید و شرط تمامی زندانیان کارگر و معلم هستیم. ما هر گونه فشار بر کارگران، معلمان، دانشجویان، وکلا، فعالین حقوق بشر، اقلیت ها، زنان، کودکان و مادران پارک لاله و حامیان آنها را که برای اعتراض به ابتدایی ترین حقوق خود مورد تعرض قرار گرفته اند، به شدت محکوم می کنیم. هم چنین بازداشت خودسرانه نرگس محمدی، نایب رییس کانون مدافعان حقوق بشر که با داشتن دو فرزند کوچک و بیماری شدید، هیچ گاه دست از تلاش برای اعتلای حقوق انسانی بر نداشت را نیز محکوم می کنیم و خواهان آزادی فوری و بی قید و شرط او و تمامی زنان و مردان آزادی خواه کشورمان ایران هستیم.

Monday, April 23, 2012

بچه های عروسکی که بزرگ نشدند

نوشته ای از یک دوست که خود طعم تلخ زندان را چشیده است، در فیس بوک عکس از اعدامهای سالهای ۶۰ امروز عصر رفته بودم برای خرید، جلوی ویترین یک بوتیک ایستادم، یک پیرمرد و پیرزن هم جلوی ویترین ایستاده بودن و نگاه به مانکهای عروسکی داخل ویترین می کردن. پیرزن به پیرمرد می گفت: این علی، این اصغر، اینم احمد چند بار گفت این علی، این اصغر، اینم احمد و بعدش به پیرمرد گفت می بینی چقدر قشنگ شدن ولی حیف که عروسکین... فروشنده مغازه بیرون اومد و علتش رو پرسیدم، گفت بچه هاشون رو اعدام کردن الان چند ساله عصرها میان در مغازه من هی میگن این علی، این اصغر، اینم احمد... بعدش خندید... تو دلم گفتم آخه مردک خنده داره؟! جمهوری اسلامی چه تعداد علی و اصغر و احمد را در دوران حکومت خود به دار مجازات سپرده است...؟! به یاد اعدام بزرگ زنان و مردان این سرزمین در دهه 60... این مطلب را در وبلاگ حامد ابراهیمی نژاد دیدم و چند ساعتی من را به فکر فرو برد به همین خاطر تصمیم گرفتم روی فیس بوکم بذارم تا بقیه هم بخوانند. ......................................................... کامنت ها ... تلخ بود ... چیزی که هرگز نتونستم درک کنم اینه که چطور برای تماشای همچین لحظه ای اسف باری داوطلب می شن و از اون بدتر بچه هاشون رو می برن !!!!!! .... وای خدای من پس کی این چیزا تموم میشه؟؟؟؟ .... عکس مربوط به اعدامهای ایادی رزیم پهلوی سال 57 توسط تیم خلخالی است .اعدامهای دهه 60 تا 70 هرگز در ملع عام نبود ..... .. شاید شما درست بگید... من نقل قول از وبلاگ کردم و چیزی که برای این عکس نوشته شده بود را عینا آوردم، منم بعید می دونم عکسی از سال 67 جز یکی دو تا عکس که معروف هست از خاوران و قبرهای دست جمعی باقی مونده باشه... منم چیزی که شنیده بودم این بود که سال 67 اصلا در ملاءعام اعدامی نبوده... .... تمام اعدامها ی دهه شصت بسیار محرمانه ومخفیانه بود و حتی اکثرا در همان محل اصلی اعدام در زندانها هم نیود!!؟ .درواقع یکی از دلایل بسیار مخفی بودن این اعدامها هم این بود که مسئولین مورد خشم شدید رهبر وقت خمینی قرار گرفته بودند که اهای پس شما چیکار میکردید چر مخالفان اسلام و جمهوری اسلامی هنوز هستند؟ چرا شما اینها رو جمع نکردید و مسئولین اعدامهای وحشتناک را انجام دادند زیرا اماری که هر زندان و هر حاکم شرع از اعدام ارایه می داد برایش پوئن محسوب می شد .می خواستند اعدام ها خیلی مخفی باشد که هم مردم مطلع نشوند و هم خودشان فقط امار بدهند به تاریخ قبل از اعتراض رهبر...که یعنی ما بیکار نبودیم کشتیم مبارزه کردیم چون اماری که میدادند از تعداد کشته شده ها خیلی برای حفظ موقعیت شغلیشان مهم بود بسیاری از زندانیانی که سالها بود زندان بودند و داشتند حکم خودرا می گذراندند نیز کشتند .... البته سال 67 هم تعدادی از کسانی که به ایران حمله کرده بودند را در ملا عام اعدام کردند که آقای منتظری هم تائید کرده بود. این عکس شاید مال آن باشه باز خوبه علی و اصغر و احمد پسر هستند. داغ قلبم برای خانواده هایی تازه شد که به دخترشان قبل از اعدام تجاوز می‌شد و فردا ساک و کمی پول و شیرینی آقا داماد در خانه شان میداد. ... این ننگ حتی با اب کوثر هم از دامن این نظام پاک نمی شود و نخواهد شد ... حمله کنندگان یا همه در درگیری مسلحانه کشته شدند و یا زیر شکنجه های شدید رفتند برای اعتراف و لو دادن تشکیلات و طرح تواب سازی ... و مصاحبه ...انهایی که هیچ یک از این کار ها را قبول نکردند انجام بدهند اعدام شدند . .... هر حقیقت تلخ گزنده ای درباره تاریخمان و الان میتونم بگم زمان حالمان! حالمان را بد می کند اما باید من......... ! مرسی از تو که این حقایق تلخ را یاد آوری کردی ... ... نمی دونم باید این رو لایک کرد؟ وای که از درد حالت تهوع بهم دست می ده وقتی این صحنه ها رو می بینم. واقعا این درد رو فقط کسانی می تونن درک کنن که تا دیروز در یک سلول 2.5 در 2.5 با یک دوست هم سلولی و بعد فردا می فهمی که او دیگر نیست و اعدام شده...

Sunday, April 22, 2012

پیام هایی برای ژیلا کرم زاده مکوندی

پیام هایی برای ژیلا کرم زاده مکوندی مادران پارک لاله ایران- یکم اردی بهشت ماه، زادروز ژیلا کرم زاده مکوندی است. ژیلا شاعری ست که به جرم همراهی و همدردی با مادران داغدار به دوسال حبس تعزیری و دوسال حبس تعلیقی محکوم شده است و هم اکنون دوران محکومیت اش را در زندان اوین طی می کند. خانواده ژیلا، برخی از مادران پارک لاله و هم چنین تعدادی از دوستان وی، طرح ها، عکس ها و پیام هایی را به مناسبت تولد این زندانی سیاسی برای مان ارسال کرده اند که تعدادی از آن ها را انتخاب و منتشر کرده ایم. مادران پارک لاله ایران ضمن گرامی داشت زادروز این شاعر و همراه، خواهان آزادی فوری و بی قید و شرط وی به همراه همه زندانیان سیاسی و عقیدتی هستند. به امید آن روز! تابستان در کوچ ام زمستان در خواب گمشده در پاییزم ! و بهار را هرگز ندیده ام فصل عاشقی من کی میرسد ...! (شعر از ژیلا کرم زاده مکوندی) **** 1 طرح از : فروغ کرم زاده مکوندی
2 اردی بهشت است، ماهی که بهشت بهار بر زمینِ تازه شده اردو می زند و زمین و زمان رخت نو بر تن بر ضیافت آفتابی می رود که از سرمای زمستان دیگر ماسیده نیست و چهره اش را ابرهای زایای فروردین نپوشانده اند. اردی بهشت است و پرندگان آزاد نغمه خوان، بال می افشانند و سوی به دیگر سوی می سپارند و مست از عطر شکوفه ها دل به دل بهار می دهند. اول اردی بهشت است و تولد توست. تو، که شاعر هر چه خوبی هست بودی. شاعر لحظه های آزادی و غم های بی کران انسان تنها شده ی امروز بودی. تو که در میان این جهان از خود بیگانه شده، یافته بودی خود را و می دانستی که جای بهار کجاست ، میان آن همه زمستان که بر ما می گذشت و سرمایش استخوان بر ما ترکانده بود. ژیلای عزیز! به بندت اگر چه خواسته اند، اما ندانسته اند که شوریدگی و روشنی ذهن تو از سیم خاردارهایشان چون شاپرکی می گذرد و درست همین جا در میان دوستان ات به هر کجای این جهان که باشند می نشیند و امید به راه نیمه رفته را در دل هایشان زنده می دارد تا تو وهاتو باز آیید و باز این قافله یاران اش را دریابد. زمان می گذرد با گام های توانایش و این روزهای تاریک را از ما دور خواهد کرد، و چون یک روز به بهاری چنان که می خواستی اتراق کند، تو نیز با ما خواهی بود و آن روز نه دور است و نه دیر. این جا کنارت ایستاده ایم . ببین! شایان ***** 3 ژیلای عزیزم چند سطری به بهانه روز تولدت می نویسم. اینک که شکوفه ها زیبایی خود را عیان کرده اند و می دانم که تو چقدر بهار را و دیدن شکوفه ها را دوست داری. چقدر جای تو خالی است. تو زاده بهاری، روحت به لطافت نسیم بهاری است و به خاطر همین نازک طبعی و احساسات پاک هم اکنون در آن سوی دیوارهای ستبر اوین اسیری. بهار که سرشار از زندگی و تازگی است و بهاری بودن با شب های ظلمانی و دراز زمستان و جمود و سردی جانفرسای آن سرسازش ندارد. زمستانیان می دانند که رفتنی هستند، بهار گر چه ملایم ولطیف ولی سرسخت و استوار وظیفه ی خود را پیش می برد. تو و دیگر زنان و مردان آزاده ی میهنم که چندیست در چنگ سیاه کاران ستم گر گرفتارید یادآور بهاری باشکوه هستید و بدون شک پیروز و سرفراز. دل من گواهی می دهد که پیروزی شما بسیار نزدیک است. به امید سرآمدن زمستان دیجور و شکفتن بهارانی که باردار آزادی و عدالت و دادخواهی برای میهن عزیزمان ایران است. دلتنگ از نبودنت و آرزومند رهایی تمام زندانیانی که برای داشتن میهنی آزاد دربند هستند تولد تو نازنین را تبریک می گویم. لیلا **** 4 ژیلای نازنین، امروز که به تو فکر می کردم یا دم آمد باید بگویم تو لدت مبارک باشد و برای تو آرزوی آزادی کنم که بقول فروغ: دست هایم را در با غچه می کارم سبز خواهم شد میدانم میدانم میدانم و پرستوها در گودی انگشت های جوهریم تخم خواهند گذاشت عزیز رهرو پرنده ها چقدر دردناک است در قفس باشی آرزو می کنم روزی قفس ات بشکند ودر روز تولدت در آغوشت بگیرم بهاران بودن در کنارت خجسته باد تیسا **** 5 اگر بهار فصل شکوفه هاست اردیبهشت ماه عشق وعاطفه هاست و ژیلای عزیز در این روز دوم اردیبهشت از ماه عشاق به دنیا آمده است. از او دو سه خطی برکاغذ میتوان نوشت: غرض گفتن تولدت مبارک است ای یار و به امید روزهایی که دیوارها فرو ریزد و نام زندان و زندانی که درکتاب ها و قصه ها خط خورده است، به بهانه تولدت هزاران شمع بیافروزی از برای عشق وعاطفه و آزادی ناهید **** 6 ژیلا جان، دوست و همراه نازنین همگی ما، تولدت مبارک باد! تو در بهار و دوم اردیبهشت زاده شده ای و آرزوی قلبی ام است که همواره بهاری بمانی. تو را به خاطر طبع لطیف و حس انسان دوستی ات به چهار سال زندان محکوم کردند. دو سال در اوین و دو سال در زندانی بزرگ تر که همه ما سال هاست در آن به بند کشیده شده ایم. هر چند در پشت دیوارهای بلند و در سلول های تو در تو یا در سالن های سرد و بی روح حبس شده ای، ولی ما می دانیم که همچنان عاشق خواهی ماند و با روحیه بالا زندگی را برای خود و دیگران شیرین خواهی کرد، هرچند تلخ ترین لحظات را جلوی چشم ات بیاورند. تو آنقدر توانایی داری که از آن چهار دیواری بسته که در آن دور از عزیزان و یارانت هستی، به بهترین شکل ممکن بهره جویی و شعر بسرایی و حکایت زندان زنان را با کلماتی زیبا یا با تصاویری تاثیرگذار ثبت کنی، هرچند نتوانی آن اشعار را به چاپ برسانی، ولی می دانیم که این شعرها در قلب تو حک خواهد شد و پس از آزادی زبان به به زبان در سراسر دنیا خواهد گشت تا بدانند که حکومت اسلامی چه بر سر زنان آزادی خواه ما آورده است. عزیزم اطمینان دارم که در آنجا نیز دوستان زیادی خواهی یافت، همان طوری که در اولین و دومین دستگیری جمعی، دوستان زیادی پیدا کردی. نازنینم، تو در راه انسانیت گام برداشته ای و دشمنان تو را به زندان محکوم کرده اند، همان طوری که همه ما به زندانی بزرگ تر به نام جمهوری اسلامی محکوم هستیم، ولی بدان که تحمل انسان هم حدی دارد و به زودی همه دیوارهای زندان توسط مردم شکسته خواهد شد. اطمینان داشته باش که روز آزادی نزدیک است و آن موقع تو و تمامی ما شاکیان در دادگاه خواهیم نشست و حاکمان به عنوان متهم، باید پاسخ گوی تمامی اعمال ننگین شان باشند. كه بود سرو را تبر زد!؟ كه بود مادر را جامه سياه به تن كرد !؟ كه بود به دل رنگ سياه زد!؟ كه بود آتش به جان ما زد!؟ ستاره **** 7 ژیلا جان تولدت مبارک ، هرگز چهره ی نازنینت را فراموش نخواهم کرد، به این امیدم که هر چه زودتر ترا در آغوش بگیرم تا تولد دوباره بهار را با هم جشن بگیریم ، برایمان آواز بخوانی، از عشق، از دوستی، از انسانیت، و ... ژیلا جان تو با اشعار کوتاه و پر معنایت هر جایی که نمی توانستم احساسم را بیان کنم چه خوب بیان می کردی به سقف میخکوبم در دهان زخمی به دست و پا بندی شنودم سین جیم ام آوازم در نای بریده . . . ویدا **** ژیلای نازنین تو را با صدای زیبا و دلنشین ات که مثل غچه گل نرم ونازک بود اولین بار در آن روزهای بازداشت دیدم و شناختم و از همان جا این دوستی شکل گرفت و بعدها در همدردی ها تبدیل به پیوندی عمیق گردید. بارها اشک های تو را در دیدن رنج خانواده های زخم خورده از بی داد از نزدیک دیدم که ناشی از عشق و علاقه ای است که به مردم داری و می دانم زندان را نیز تبدیل به فرصتی برای نشان دادن این عشق به هم بندان می کنی. ما یاران تو به یادت هستیم و باور داریم که بزودی بر شانه های همان مردمی که عاشقانه دوستشان داری آزاد خواهی شد. دیر نیست ! ماندانا

Friday, April 13, 2012

Kouhyar Goudarzi è stato liberato temporamente su un cauzione di 100.000.000 Tuman

http://chrr.biz/spip.php?article17688 i
Koohyar Goudarzi attivista dei diritti umani in Iran è stato liberato temporanamente su un cauzione di 100.000.000 di Tuman Kouhyar era arrestato 31 Luglio 2011 è per tanto tempo non era confermato suo arresto dalla giustizia iranina . L'stesso tempo la sua madre era arrestata in Kerman per non apoggiare il figlio. Kouhyar per 50 giorni è stato in isolamento e per tre mesi non ha potuto avere contatti con la sua famiglia .Lui è condannato a 5 anni di carcere. Oggi dopo 8 mesi che è passato in carcere in Evin, temporanamente è stato liberato. 24 فروردین 91 کوهیار گودرزی آزاد شد کليد واژه ها : زندانيان سياسي کمیته گزارشگران حقوق بشر- کوهیار گودرزی، فعال حقوق بشر، دقایقی پیش با سپردن قرار وثیقه 100 میلیون تومانی از زندان آزاد شد. گودرزی که چندی پیش از سوی دادگاه به تحمل 5 سال حبس تعزیری و تبعید به زندان شهرستان زابل محکوم شده بود، امروز پس از هشت‌ماه حبس در بند 209 زندان اوین، به طور موقت آزاد شد. کوهیار گودرزی، روز 9 مردادماه 90 در تهران دستگیر و بیش از 50 روز در سلول انفرادی به سر برد. وی به مدت سه ماه از حق تماس با خانواده‌اش محروم بود و تا آخرین روز بازداشت خود، هیچ‌گونه ملاقاتی با خانواده‌اش نداشت.

Wednesday, April 11, 2012

Mansoureh Behkish ,attivista dei diritti umani e una delle sostenitrici delle Madri in Lutto (madri di Parco Laleh ) è stata condannata a quattro anni e mezzo di carcere.

A seguito degli arresti e delle repressioni degli attivisti politici e sociali in Iran, Masoumeh Behkish , 54 enne,
è condannata a 4 anni 6 mesi per "associazione illegale e azioni di cospirazione contro la sicurezza nazionale, tramite la fondazione del gruppo delle Madri di Lutto", (secondo l'articolo 610 della legge penale islamica) e per "propaganda contro il regime" (secondo l'articolo 500 della legge penale islamica) Masoumeh Behkish era una delle oppositrici alle esecuzioni di massa negli anni 80 in Iran ed è stata interrogata diverse volte dalla parte polizia Iraniana. In diversi episodi è stata arrestata. Nel settembre 2008, il giorno dopo del funerale di uno dei parenti delle vittime dell'estate del 1988, è stata arrestata mentre tornava dal suo ufficio in Banca di Karafarinan, poi è stata liberata dopo 3 giorni. E' stata licenziata ma è riuscita a tornare al lavoro con l'aiuto della Banca Centrale Iraniana ma dopo qualche mese è stata arrestata un altra volta (5 Decembre 2009) insieme ad altre ventotto sostenitrici delle Madri di Parco Laleh. La terza volta, nel 8 Gennaio 2010, è estata arrestata per qualche giorno. Diverse altre volte è estata arrestata anche nel cimitero di "Behesht-e Zahra". Le è stato vietato lasciare il paese nel 17 marzo 2010 mentre usciva dall'Iran per visitare la sua famiglia all'estero (restrizione tuttora in vigore). La sua udienza si è tenuta la mattina del 25 dicembre, presieduta dal giudice Salavati. Alle ore 20:00 del 12 giugno 2011 è stata identificata ed è stata arrestata dalle forze di sicurezza femminile in un angolo di via Yousef Abad e via Fatemi e poi è stata trasferita al carcere di Evin nel sezione 209, sotto diversi interrogazioni e pressione psicologica. Noi firmatari di questa richiesta, oltre alla protesta per la condanna emessa nei confronti di Mansoureh Behkish, crediamo che le condanne emesse dai "tribunali della rivoluzione" sono basilarmente disumani e in questo caso specifico più di ogni altra cosa l'obiettivo principale dell'emissione di queste condanne è porre sotto forte pressione la signora Mansoureh Behkish e fermarne le attività per i diritti umani e creare un clima di paura e terrore tra gli attivisti e le famiglie delle vittime. Noi, attivisti politici per diritti sociali e umani ricordiamo gli impegni del Governo iraniano sui diritti umani come ad esempio il riconoscimenti della libertà di pensiero e di espressione riportato nell'articolo 19 della Dichiarazione Universale dei Diritti Umani e nei commi 1 e 2 dell'articolo 19della Convenzione internazionale sui diritti civili e politici, e chiediamo l'annullamento di tutte le condanne della signora Behkish Campagna di protesta per la condanna alla prigionia di Mansoureh Behkish. https://www.facebook.com/mansourehbehkish/posts/379431878746260

Monday, April 9, 2012

A Harsh Prison Sentence Against A Mourning But Determined Woman!

http://www.madaraneparklale.org/2012/04/harsh-prison-sentence-against-mourning_09.html
A Harsh Prison Sentence Against A Mourning But Determined Woman!"> A Harsh Prison Sentence Against A Mourning But Determined Woman! The news of the sentencing of Mansoureh Behkish to four and a half years prison on April 4, 20012, not only drew attention from national and international news agencies in a couple of hours, but caused some immediate condemnations from human rights organizations, including The International Federation of Human Rights League andthe World Organization Against Torture. Mansoureh Behkish is being sentenced for seeking justice for her six close family members who were killed by the Islamic Republic in the 80's, while she is responsible for the care of her 91 year old mother. Although the courts of the Islamic Republic are known for unfair sentences, what causes this one to create a world wide reaction, is that showing solidarity with other mournful mothers and families is considered as "conspiring against social security" and "propaganda against the regime".! These families who have lost their loved ones in the 80's and during the Green movement, used to gather in Laleh Park in Iran holding candles, flowers and photos of their children, and were known as Mournful Mother of Iran or Mothers of Laleh Park. Although unlawful and harsh sentences made by judicial system in Iran is not rare, it still is hard to hear another case and not to be astonished,. How can one get accustomed to witnessing the imprisonment of lawyers, or human rights activists, only for the crime of defending their clients, or regarding for human values? How can we not to get outraged every time we hear showing solidarity with mournful mothers or seeking justice for their lost loved one is considered as a crime? Jila Karamzadeh Makvandi ,a poetess, is also another supporter of the Mourning Mothers, who is now behind bars only for attending the peaceful gatherings at Laleh Park to show her solidarity to them.. Many other of these mothers and women as well, are being intimidated or forced to flee the country with heavy sentences and every day harassment. Mansoureh Bahkish had been threatened, interrogated and illegally imprisoned many times in the past, only for going to Khavaran or Behesht Zahra cemeteries or participating in vigils along with other Mourning Mothers at Laleh Park. Once in Summer 2008 she was arrested insultingly at work, just because the day before, she had participated in a commemoration ceremony with “Mothers of Khavaran”. Although this arrestment did not last more than 3 days, it coasted her losing her job at the bank. She was also arrested two times in support of other Mournful Mothers at Laleh Park ; on December 5, 2009, with twenty eight other mourning mothers, and once again on January 9 ,2010 with twenty nine other Mothers of Laleh Park . She was also arrested on January 12, 2010 on the street and spent one month in solitary and was finally released with a heavy bond. The International Solidarity with The Mothers of Laleh Park strongly condemns inhumane sentences against the supporters of The Mothers of Laleh Park like Mansoureh Behkish, Jila Karamzadeh Makvandi and others. They also like always stresses on their demands for freedom of all political-conscience prisoners, abolishment of the death penalty and the trial of all those involved in the crimes of The Islamic Republic in an open and fair court. This campaign is firmly asking the Islamic regime to stop the illegal arrests and harassment against the family members of those killed and abused and at the same time, seeks help from all conciseness people of the world to demand from the regime to respect the International Human Rights Charter and its international treaties. The rulers of Iran must know that the response to mothers seeking justice is not to put them behind bars and the bones of the thousand sons and daughters buried in Khavaran or Behesht Zahra cemeteries are awaiting justice.

حکم شرم آور زندان در پاسخ به دادخواهی زنی داغدیده ولی استوار!

http://www.mpliran.com/2012/04/blog-post_09.html خبر حکم چهار سال و نیم زندان منصوره بهکیش در روز 15 فروردین 1391 در طی چند ساعت نه تنها توجه بسیاری از خبرگزاری های داخلی و خارجی را به خود جلب کرد، بلکه اعتراض سریع بسیاری از فعالان و نهادهای حقوق بشری از جمله فدراسیون بین المللی جامعه های حقوق بشر و سازمان جهانی مبارزه با شکنجه را برانگیخت. زنی که به جرم دادخواهی شش تن از نزدیک ترین اعضای خانواده اش که در سال های 60 توسط حکومت جمهوری اسلامی به قتل رسیده یا اعدام شده بودند، اینک خود که مسئولیت نگهداری مادر 91 ساله داغدیده اش را نیز دارد، محکوم به زندان می شود. گر چه دادگاه های حکومت جمهوری اسلامی در صدور احکام ضد انسانی ید طولایی دارند؛ ولی آنچه خبر صدور این حکم شرم آور را سریع جهانی کرد، این است که همدردی با مادران و خانواده های جان باختگان دهه 60 و مادران عزادار کشته شدگان جنبش سبز و همراهی با مادران پارک لاله که با شمع و گل و عکس عزیزان جان باخته در پارک ها تجمع می کردند، "اجتماع و تبانی علیه امنیت ملی" و "تبلیغ علیه نظام" محسوب می شود! هر بار می شنویم که وکیلی به جرم دفاع از موکل خود در زندان های جمهوری اسلامی در بند می شود، باز نمی توان حیرت نکرد! هر بار می شنویم که مدافع حقوق بشر دیگری به جرم آرمان های انسانی خود حبس و شکنجه می شود، باز نمی توان به شنیدن حدیثی دیگر از این دست عادت کرد! و هر بار می شنویم که مادر یا دیگر اعضای خانواده داغداری به جرم دادخواهی عزیزانش تهدید و زندان می شوند، باز نمی توان از این وقاحت در تحیر نماند! مگر نه این است که ژیلا کرم زاده مکوندی، این زن شاعر و از حامیان مادران عزادار، تنها به جرم همراهی با مادران پارک لاله، اینک در زندان به سر می برد و بسیاری دیگر از این مادران و زنان آزاده با احکام طولانی، مرتباً تحت آزار و پیگردهای غیر قانونی قرار می گیرند و یا ناچار به ترک وطن در دشوار ترین شرایط شده اند! مگر نه این است که منصوره بهکیش تنها به دلیل حضور در خاوران و بهشت زهرا، شرکت در مراسم یادبود یا در همراهی و همدردی با مادران خاوران و مادران عزادار بارها تهدید، احضار، و بازداشت می شود. یک بار در تابستان 1387 یک روز پس از شرکت در مراسم یادبود یکی از مادران خاوران، به شکلی بسیار توهین آمیز در محل کارش در بانک کارآفرین بازداشت می شود. این بازداشت سه روز بیشتر طول نمی کشد، ولی منجر به از دست دادن کارش می شود. در حمایت از مادران عزادار نیز دو بار دستگیر می شود. یک بار در 14 آذر 1388 به همراه 28 تن و بار دیگر در تاریخ 19 دیماه همان سال به همراه 29 نفر دیگر از مادران در پارک لاله تهران بازداشت می شود. همچنین در تاریخ 22 خرداد 1390 در خیابان ولی عصر تهران دستگیر و مدت یک ماه را در سلول های انفرادی بند 209 زندان اوین در حبس می ماند و تحت شدیدترین بازجویی ها قرار می گیرد و سرانجام با قید کفالت سنگین آزاد می شود. " همبستگی جهانی با مادران پارک لاله ایران" ضمن اعتراض شدید به حکم ضد انسانی منصوره بهکیش و دیگر همراهان مادران پارک لاله چون ژیلا مکوندی، مانند همیشه برخواست های برحق آن مادران پای می فشارد: آزادی تمامی زندانیان سیاسی- عقیدتی، لغو مجازات اعدام، و محاکمه عادلانه، علنی و مردمی آمران و عاملان جنایات صورت گرفته توسط حکومت جمهوری اسلامی. این کارزار موکداً از حاکمان جمهوری اسلامی می خواهد به باز داشت های غیر قانونی و آزار و اذیت های خود سرانه خانواده های جان باختگان و آسیب دیدگان پایان داده و از دیگر سو دست یاری به سوی تمامی وجدان های بیدار جهان و نهادهای بین المللی حقوق بشری دراز می کند تا حکومت ایران را ملزم به رعایت مفاد اعلامیه جهانی حقوق بشر و عهد نامه های بین المللی خود در این خصوص بنمایند. حاکمان ایران باید بدانند پاسخ دادخواهی منصوره ها، حبس و زندان نیست و استخوان های هزاران فرزند خفته در خاوران ها و بهشت زهرا ها هم چنان در انتظار روز دادرسی فریاد می کشند. همبستگی جهانی با مادران پارک لاله ایران 21 فروردین 1391 0 0 comments: ارسال يک نظر

Thursday, April 5, 2012

Mansoureh Behkish è stata condannata a quattro anni e mezzo di carcere

http://www.madaraneparklale.org/2012/04/hrana-news-mansoureh-behkish-sentenced.html#more ....... Martedì, 3 aprile ............... Hrana - Attivista dei diritti umani e una delle sostenitrici delle Madri in lutto Iran (madri di Parco laleh ), Mansoureh Behkish, è stata condannata a quattro anni e mezzo di carcere, dalla sezione 15 della Corte Rivoluzione di Teheran. Secondo Hrana ( Agenzie delle notizie delle attivisti dei diriti umani), Mansoureh Behkish è stata condannata a 4 anni e mezzo di carcere , secondo l'Articolo 610 della legge penale islamica , per " riunioni e azioni di cospirare contro la sicurezza nazionale, organizzando il gruppo delle Madri di Lutto", è condannata a 4 anni 6 mesi, secondo l'articolo 500 della legge penale islamica , per "propaganda contro il regime". La sua udienza si è tenuta la mattina del 25 dicembre, presieduta dal giudice Salavati. Alle ore 20:00 del 12 giugno 2011, fu identificato e stata arrestata dalle forze di sicurezza femminile in un angolo del via Yousef Abad e via Fatemi e poi è stata trasferita al carcere di Evin da una stazione di polizia, come un caso speciale. È stata rilasciata nel pomeriggio del 9 luglio dello stess'anno dopo aver fornito una garanzia . L'arresto di Mansoureh Behkish è stata seguita da proteste allargate da organizzazioni umanitarie nazionali e internazionali per i diritti e di alcuni governi stranieri e la Federazione internazionale di organizzazioni dei diritti umani in un comunicato, ha condannato le forze di sicurezza e della magistratura per questo arresto. Questa attivista dei diritti umani è stata arrestata anche nel 2009, per il suo sostegno alle madri di Parco laleh. Mansoureh Behkish ha perso sei membri della sua famiglia nei 80 "esecuzioni di massa. Lei sta affrontando questa sentenza pesante , pur essendo responsabile della cura della madre. Alcune delle leggi giuridiche violate in questo caso; Il paragrafo 1, dell'articolo 19 del trattato internazionale civica e politica: Nessuno può essere abusata e mal trattato per le sue credenze politiche. Il paragrafo 2,dell'Articolo 19 del trattato internazionale civile e politica: Ogni individuo ha diritto alla libertà di espressione. Tale diritto include la libertà di ricerca, l'istruzione e la distribuzione di tutte le informazioni e idee senza alcuna limitazione, sia in forma orale, stampa, culturali e altre forme. L'Articolo 19 della Carta internazionale dei diritti dell'uomo: Ogni individuo ha diritto alla libertà di pensiero e di espressione. Per favore firmate questo petizione a favore di annullamento della Condanna a Mansoureh Behkish http://www.gopetition.com/petitions/repeal-the-prison-sentence-of-mansoureh-behkish-her-fam.html