Friday, July 23, 2010

برنامه زنان سیاه پوش جنوا با حصور خانم عبادی با شرکت حامیان مادران عزادار ایران
در سالن نمایندگان در قصر (پالاتزو) فراری جنوا

روز 22 جولای ساعت 15 ساعت 20:30

یک مادر از مادران میدان دمایو لیتا بویتانو مادر دو پسرش مفقود شده در زمان کلنل ها که ایتالیایی تبار و لیدر تاریخی جنبش میدان د مایو و رییس انجمن مادران د مایو می باشد ,سخنرانی داشتند. در این مراسم بیانیه مادران عزادار ایران و حامیان آنان قرائت شد که متن آن به شرح زیر می باشد

مدت زمانی کوتاه بعد از انقلاب 57، درتیر ماه 1360، صدها دختر و پسر جوان به اتهام داشتن اعلامیه و نشریه یا هواداری از سازمانهای سیاسی به دست جمهوری اسلامی اعدام شدند. چند سال بعد در تابستان 67 ، رژیم علاوه بر شکنجه و تجاوز زندانیان، دست به "پاکسازی" در زندانها زده هزاران تن از دستگیر شدگان و زندانیان سیاسی را حتی در شرایطی که بعضاً دوران محکومیت شان رو به اتمام بود ،به طور گروهی اعدام و پیکر های آنان را مخفیانه در گور های جمعی به خاک سپرد. خاوران تهران تنها یکی از نقاط، از دهها گورهایی جمعی است که در گوشه و کنار ایران ، بهترین فرزندان ایران را در خود کاشته است ؛ خاکی که امروز از دل آن هزاران جوان آزادی خواه دیگر روییده است مادران، خواهران، همسران و فرزندان اعدامیان علی رغم همه فشار ها و سرکوبها در تمامی این سالها هر هفته به خاکهای خاوران سر زده تا مانند خاری در چشم دشمن باشند . اگر چه بسیاری از آن مادران چشم بر جهان بستند بی آنکه شاهد محاکمه ی آمرین و عاملین این جنایتها باشند، پیگیری و پایداری مادران و خانواده ها در حفظ خاوران به عنوان سندی از جنایات جمهوری اسلامی نقطه ی عطف جنبش دادخواهی مادران تا به امروز است. پس از انتخابات 1388 وتقلب انتخاباتی که منجر به تظاهرات میلیونی مردم ایران شد ، مادران ایران بار دیگرشاهد شکنجه، تجاوز و اعدام فرزندانشان شدند و باوجود دردی جانکاه که در سینه داشتند، با عزمی راسخ ، وحدت خود را حفظ کرده وبه عنوان یکی از نخستین پرچمداران راه آزادی، در تاریخ اخیر مبارزات ایران به ثبت رسیدند. به این ترتیب گروه مادران عزادار در تیر ماه سال گذشته فعالیت خود را با حضورهمیشگی و هفتگی در پارک لاله تهران آغاز کرد. سکوت آنان، اندک اندک در گوش رژیم به فریادی دهشتناک تبدیل شد تا جاییکه حکومت حتی از پاره کردن عکس فرزندان آنان که تنها سلاح آنان بود، دریغ نکرد وبه هر روشی متوسل شد تا از دیدار آنان جلوگیری کرده و راه بر فعالیتهای شان ببندد. امروز شاهد آنیم که تلاشهای رژیم برای خفه کردن صدای مادران نه تنها به شکست انجامید بلکه مردم از سراسر ایران و دیگر نقاط جهان به حمایت از مادران داغدار به پا می خیزند و صدای داد خواهی شان هر روز رساتر به گوش می رسد. فعالیت های شبانه روزی مادران عزادار ایران در جهت دفاع از حقوق بشر ، در شرایط خفقانی که بر جامعه حاکم است و تلاش حامیان آنان درتمام نقاط دنیا در جهت افشاگری آنچه بر آنان و فرزندانشان تا کنون گذشته است، چنان گسترده و منسجم بوده که توانسته است توجه جهان را به جنبش آزادیخواهانه و برابری طلبانه ی ایران جلب کند. آنان اکنون علیرغم ارعاب و دستگیریهای مکرر از طرف رژیم با ایفای نقش مادرانه ی خود برای تمامی ملت ، جمهوری اسلامی را مسئول جنایات 31 سال گذشته دانسته وآنان را موظف به پاسخگویی کرده است امروز ما به همت شهردار شهر جنوا خانم مارتا وینچنسی همراه با مادران میدان مایای آرژانتین و زنان سیاه پوش ایتالیا اینجا جمع شده ایم تا با پرده برداری از مجسمه "زن ایرانی" مبارزات زنان و مادران ایران را گرامی بداریم. باشد که این امر مرهمی بر زخم های قلب آنان و پاداشی به فعالیتهای داد خواهانه شان باشد. اینک بار دیگردستهای زنان صلح طلب و آزادیخواه جهان ،مانند زنان سیاهپوش ایتالیا و مادران میدان مایا را به گرمی می فشاریم که در طول یکسال گذشته همواره "مادران عزادار"ایران را از حمایت های بیدریغ خود بهره مند کرده اند. در انتها از همه ی مردم جهان و تمامی نهادهای مدنی و جوامع بین المللی می خواهیم پشتیبانی خویش را از خواسته های مادران ایران اعلام کرده ، تلاش نمایند تا به هر طریق ممکن حکومت جمهوری اسلامی را ملزم به رعایت حقوق بشردر آن مملکت نمایند: 1ـ آزادی فوری و بی قیدو شرط کلیه ی زندانیان سیاسی 2 ـ معرفی عاملین وآمرین دستگیری ، شکنجه و اعدامها و محاکمه ی علنی آنان در دادگاه های مردمی 3 ـ ممنوعیت شکنجه و اعدام این فریاد مادران ایران و حامیان آنها ست برای دادخواهی و علیه فراموشی
جمعی از مادران عزادار ایران و گروههای حامی آنان در خارج از کشور


- همبستگی با مادران عزادار ایران / فرانکفورت/المان

- حامیان مادران عزادار ایران/ لس آنجلس/ آمریکا

- مادران صلح دورتموند/ حامیان مادران عزادار ایران/ آلمان

- مادران ایرانی /هامبورگ/ آلمان
- گروه همبستگی مادران / کلن/آلمان

- حامیان مادران داغدار ایران/ لندن

- حامیان مادران عزادار/اسلو/ نروژ

- گروه همبستگی با مادران عزادار ایران / وین/ آتریش
- همبستگی با مادران عزادار ایران / ایتالیا
- حامیان مادران/ساکرامنتو/ آمریکا
- همبتسگی با مادران عزادار ایران/بن/آلمان

- همبستگی با مادران عزادار ایران /فلورنس/ایتالیا

22 جولای جنوا- ایتالیا


گزارش کوتاهی از شرکت حامیان مادران عزادار ایران در هفته حقوق
و
افتتاح میدانی به اسم زنان تهران و مجسمه زنان ایران در شهر جنوا / ایتالیا

پنجشنبه ۲۲ ژوئیهٔ ۲۰۱۰

گزارش مشترک حامیان مادران عزادار ایران / دورتموند، فرانکفورت و لس آنجلس

از 15 تا 22 جولای سومین سال هفته حقوق در این شهر برگزار گردید که دو روز از آن به ایران و جنبش زنان و مادران عزادار ایران و جان باختگان راه آزادی اختصاص یافت .
حامیان مادران عزادار ایران از شهر ها و کشور های مختلف از جمله: فرانکفورت، دورتموند، اسلو، ایتالیا و لس آنجلس در این مراسم شرکت کرده با حضور فعال خود اکسیون های مختلفی را برگزار کردند.
این برنامه توسط مطبوعات ایرانی و خارجی نیز پوشش خبری وسیعی گرفت.
شرح برگزاری برنامه :
21 جولای 11.00
صبح در محله فیومارا
افتتاح فلکه زنان تهران بوسیله شیرین عبادی برنده جایزه صلح نوبل 2003 و مارتا وینچنسی شهردار جنوا
17.00 در قصر تورسی
مراسم شهر وندی افتخاری خانم شیرین عبادی و پویا عزیزی از دانشجوبان جنبش
18.30
حقوق زن در دنیا
کنفرانس خانم شیرین عبادی
19.30
مصاحبه با خانم عبادی بوسیله ایلاریا کاوو , جنیفر کلارک و باربارا اسکیاوولی
20.30
نشست دانشجویان سبز ایرانی و دانشجویان جنوا هماهنگ کننده مارگریتا روبینو
20.30
فیلم هانا مخملباف
روزهای سبز
22.30
موسیقی ایرانی با شرکت گروه ایرانی اوینار

روز 22 جولای
ساعت 15
برنامه زنان سیاه پوش جنوا
با حصور خانم عبادی
با شرکت حامیان مادران عزادار ایران
در سالن نمایندگان
در قصر (پالاتزو) فراری جنوا

ساعت 20.30
یک مادر از مادران میدان دمایو لیتا بویتانو مادر دو پسرش مفقود شده
در زمان کلنل ها که ایتالیایی تبار و لیدر تاریخی جنبش میدان د مایو و رییس انجمن مادران د مایو می باشد ,سخنرانی داشتند.
22 جولای جنوا- ایتالیا
افتتاح میدان زنان تهران



مراسم شهرندی افتخاریخانم عبادی و آقای پویا عزیزی
برنامه زنان سیاهپوش جنوا با حضور خانم عبادی
امضای پتیشن

اکسیون در میدان فیرراری


دیدار حامیان مادران عزادار ایران با خانم لیتا بویتانو
از مادران پلازا دمایو

روایتی از “مادران عزادار” از تهران تا جنوا
تاریخ انتشار: ۳۱ تیر ۱۳۸۹, ساعت ۳:۳۸ بعد از ظهر
جرس: "مادران عزادار" از پارک لاله تهران آغاز شد، گروهی از مادران که فرزندانشان در روزهای اندوهبار پس از انتخابات و در میان بهت و حیرت افکار عمومی ایرانیان و جهانیان به شهادت رسیده بودند. مادران به سوگ نشسته اما تنها نبودند، به زودی دهها مادر دیگر که خواستار پایان کشتار فرزندان وطنشان بودند به آنها پیوستند تا جمع آنها بزرگتر شود و طنین فریاد و اندوه مادران عزادار را رساتر به گوش همه جهانیان برسانند و اینگونه شد که امروز "مادران عزادار" نامی آشنا نه تنها برای ایرانیان که فعالان حقوق بشری جهان است

دو روز پیش شهردار جنوا، در اقدامی سمبلیک میدانی را به نام "زنان تهران" نام گذاری کرد، از تصویر ندا آقا سلطان، به عوان نماد مبارزه و مظلومیت زنان ایرانی پرده برداری کرد و دهها بادکنک سبز را به نشانه آزادی به آسمان فرستاد. شیرین عبادی نیز به عنوان تنها زن ایرانی و مسلمان که توانسته بود جایزه ارزشمند صلح نوبل را از آن خود کند سخنرانی کرد و از زنان ایرانی، شهامتشان، استقامتشان و مصائبشان برای برابری و دمکراسی گفت.

اما نکته قابل توجه این برنامه حضور دهها "مادر" بود. آنها مادران ایرانی هستند که سالهاست مقیم سرزمینی دیگر شده اند. سراسر اروپای غربی و شمالی و آمریکای شمالی. آنها مادرانی هستند که وقتی محنت مادران عزادار ایرانی را دیدند، وقتی تصاویر کشته شدن سهراب ها و نداها را دیدند، تاب نیاورند و فکر کردند که باید کاری کنند.

اینگونه بود که به سرعت در چندین شهر اروپایی و آمریکایی، گروههایی با عنوان "حامیان مادران عزادار " شکل گرفت. در این گزارش پای سخن سه تن از این مادران نشسته ایم. اولین "مادر عزادار" از تهران آمده است و برای ما روایتی از شکل گیری این جمع ارائه میدهد، البته با یک پیش شرط؛ بدون ذکر نام!

روایتی از یک آغاز

او می گوید: حرکت مادران عزادار پس از شهادت ندا آقا سلطان و جمعی از جوانان ایرانی در حوادث روز 25 خرداد (شنبه خونین) و روزهای پس از آن آغاز شد. روز چهارم تیرماه سال گذشته تعدادی از مادران ایرانی فراخوانی را منتشر و اعلام کردند که در پارک لاله جمع می شویم تا صدای اعتراض خود را به همه مردم ایران و دنیا برسانیم و از مسئولان بخواهیم که به کشتار مردم ایران پایان دهند اما علت اینکه عصر روز شنبه را انتخاب کردیم این بود که عصر روز شنبه در یکی از کوچه های امیرآباد ندا به شهادت رسید . پارک لاله را نیز از این جهت انتخاب کردیم که نزدیکترین پارک به محله امیر آباد تهران بود.

این مادر عزادار در ادامه می گوید: روز شنبه ششم تیرماه و در پی فراخوانی که مادران ایرانی، به نام "مادران عزادار" صادر کرده بودند، و در اولین گردهم آیی 20 نفر از مادران بازداشت شدند که این افراد بیش از یک هفته در اوین بازداشت بودند. اما مراسم گردهم ایی های عصر شنبه ها برای هفته ها و به رغم فضای پلیسی و امنیتی برگزار شد.

وی همچنین در ادامه از اهداف و مطالبات مادران عزادار ایرانی می گوید: در ابتدا مادران عزادار دو خواسته مشخص داشتند اول؛ آزادی تمام زندانیان عقیدتی سیاسی و دوم محاکمه عامران و آملان جانباختگان سی ساله اخیر. اما پس از چندی و پس از اعدام چند تن از فرزندان ایران در زندان اوین، لغو قانون اعدام نیز به خواسته ها و مطالبات مادران عزادار اضافه شد.

این مادر عزادار که نمی خواست نامش عنوان شود در ادامه می افزاید : خوشبختانه زنان سرشناسی چون خانم عبادی، خانم رخشان بنی اعتماد و تعدای دیگر از مادران ایرانی از زنان جهان خواستند تا از این حرکت خودجوش مادران عزادار اعلام حمایت کنند و جوایز بین المللی خود را به مادران عزادار اهدا کردند. پس از آن در بسیاری از شهرهای اروپا و آمریکا و کانادا "حامیان مادران عزادار" شکل گرفت.

او می گوید که تاکنون 90 تن از اعضای مادران عزادار بازداشت و آزاد شده اند که اکنون یا در انتظار برگزاری دادگاهها و یا صدور رای خود هستند. اما این مادران از پا ننشستند و پیگیر و خواستار خواسته ها و مطالبات خود هستد.

برای زنده ماندن صدا

سوفیا صدیق پور از حامیان مادران عزادار ساکن "لس آنجلس" است که برای حضور در مراسم نام گذاری میدان " زنان تهران " شهر جنوا به ایتالیا آمده است. او در این گفتگو در خصوص فعالیت های حامیان مادران عزادار در لس آنجلس گفت: یک ماه پس از آغاز فعایت های مادران عزادار در تهران ، جمعی از حامیان مادران عزادار در شهر لس آنجلس شکل گرفت و از آن پس سعی کردیم طی گردهم آیی های هفتگی ، خواسته های مادران عزادار تهران را به میان ایرانیان و غیر ایرانیان ببریم . در طی یکسال گذشته برنامه حامیان مادران عزادار در لس آنجلس به صورت مستمر و لاینقطع برگزار کردیم و تلاش های متمرکزی را نیز صورت دادیم از جمله شرکت در راهپیمایی جهانی صلح در لس آنجلس.

خانم صدیق پور در ادامه می گوید: آنچه که بیش از همه وظیفه خود میدانستیم انعکاس صدای مادران عزادار ایران در سطح جهانی و مجامع بین المللی و حقوق بشری است و بر همین اساس "پتیشنی " که مادران عزادار دارند سعی می کنم در سطح وسیعی منتشر کنیم تا هم وسیله ارتباطی با افرادی باشد که به صورت رهگذر و دفعه ای با ما ارتباط برقرار می کنند و هم اینکه نامه هایی که از سوی مادران عزادار منتشر می شود را به سرعت به گوش مجامع حقوق بشری برسانیم.

سوفیا صدیق پور در ادامه می افزاید : این سمبلی که امروز در جنوا افتتاح شد و تجمع حامیان مادران عزادار از شهرهای مختلف برای برگزاری چنین برنامه ای باعث افتخار برای زنان و مادران ایران است که حرکات و مبارزاتشان توانسته است نگاه جهانیان را به سوی خود جلب کند. و البته نه تنها سپاسگذاریم از شهردار جنوا برای چنین فرصتی بلکه از همدردی مادران سیاه پوش و مادران "پلازا دمایو" کمال تشکر را داریم که در طول یکسال گذشته همبستگی خود را با مادران عزاداار ایرانی نشان دادند.

او در پایان تاکید می کند که من تنها یک مادرم نه یک فعال سیاسی ، برای همین با مادران ایرانی احساس همبستگی می کنم و این وظیفه را بر عهده داریم که نگذاریم این شهدا فراموش شوند و من در مقابل خانم فهیمی( مادر سهراب) که گفت نگذاریم این صداها خاموش شود، احساس وظیفه میکنم و تلاش میکنم تا این صدا زنده بماند.

جهان به تحسین شهامت زنان ایرانی نشسته است

جمیله نیرومندی از "اسلو" و از اعضای حامیان مادران عزادار نیز طی گفتگویی در خصوص علت حضور خود در مراسم جنوا می گوید : من به نمایندگی از حامیان مادران عزادار اسلو برای نام گذاری میدانی به نام "میدان زنان تهران" به شهر جنوا آمدم. البته تشکر میکنم از شهردار جنوا که به نوعی از مادران ایرانی و زنان تهرانی حمایت کرد.

خانم نیرومندی می گوید: اینکه شهردار جنوا نام یکی از میدان های این شهر مهم اروپایی را به نام "زنان تهران " گذاشته است نشان از آن دارد که صدای زنان و دختران شجاع ایرانی به گوش جهانیان رسیده است و شهامت و ایستادگی و تلاش دختران و زنان ایران برای تحقق دمکراسی و برابری، در طول همه سالهای گذشته و به ویژه در پی حوادث پس از انتخابات ریاست جمهوری، مورد تحسین جهانیان قرار گرفته است.

وی می افزاید: حامیان مادران عزادار اسلو نیز همگام با مادران عزادار تهران و حامیان آن در اروپا و آمریکا ، شکل گرفت البته مجموعه ای که امروز حامیان مادران عزادار در اسلو شناخته می شود پیش این فعالیت های دیگر حقوق بشری داشته ، اما پس از حوادث انتخابات و در حمایت مادران عزادار بود که این تشکل "جامیان مادران عزادار" در این قالب حامیان شکل گرفت.

جمیله نیرومندی در پایان خاطر نشان کرد: در روز 22 خرداد و سالگرد انتخابات ریاست جمهوری سال گذشته برنامه مشترکی از سوی حامیان مادران عزادار اسلو و سازمان "امنیستی" (عفو بین الملل)در شهر اسلو برگزار شد که مورد توجه رسانه های نروژ قرار گرفت و ما توانسیتم صدای زنان و همه فعالین حقوق بشر و دمکراسی خواه ایرانی را به گوش افکار عمومی نروژ برسانیم.

Monday, July 19, 2010

حضور پررنگ حامیان مادارن عزادار در بیست و یکمین کنفرانس سالانه یبنیاد پژوهش های زنان ایران در پاریس در روز شنبه هقده ژوئیه باعث شد که گردهمایی این هفته حامیان مادان عزادار ایران به طور دستجمعی و با حضور فعال زنان و مردان شرکت کننده در کنف...رانس برگزار گردد. این برنامه با خواندن سرود ، نشان دادن عکسهای جانباختگان و زندانیان سیاسی ، مطرح کردن خواسته های مادارن و سخنرانی و جمع کردن امضا علیه اعدام و شکنجه و آزادی زندانیان سیاسی برگزار گردید. در این گردهمایی حامیان مادران عزادار از کشورها و شهرهای مختلف از سراسر دنیا شرکت داشتند، از جمله :
فرانکفورت ، کلن ، دورتموند، وین ، لندن ، لوس آنجلس ،منترال و ایتالیا.
از این برنامه مطبوعات ایرانی و خارجی گزارشهایی تهیه کردند که به سراسر دنیا ارسال شد.
با افتخار به اولین تجمع سراسری حامیان مادارن عزادار ایران و با امید به گسترش و همبستگی هر چه بیشتر همه نیروهای آزادیخواه و صلح طلب در سراسر دنیا







نوشته : ک . معمار
همه جا می توان آنها را دید.درخیابان, مدرسه, بیمارستان, کارخانه, دانشگاه, آنان,کوله باری از درد را به دوش می کشند.چشمهایشان, سایه ی دیوارهای بلـند وبتــونی اوین ها, گوهردشت ها, را با خود دارند.
اشکها, درتکرار قصههای شبانه‌شان, درنی نی چشمهایشان,رد درد را, نشانده است.چشمهایشان, همه شبیه هم هستند.وقتی به آنها نگاه می کنی, به یادت می آورند, آنچه را سالیان دراز, باخود و درخود تکرارمی کنند.
آری, مادران و همسران داغدار,از جوانی, آن زمان, که گل‌ ،غنچه از کاکل یارانشان, می چید و سـرو, بالابلندیش از قامت دلدادگانشان وام می‌گرفت
،
وقتی سروقامتان را, به ضرب تبر,دوتاکردند و گلها به خون خفتند,مادران نخفتند.چشمهایشان, چشمه درد شد و دلهایشان,محراب عشق های ماندگار.

مادران رنج, مادران درد,مادران عشق,مادران صلح,
شاهدان روزهای تلخ, با چشم هایشان, زمان را, زمان سرب اندود را, با تنهائی خود, زمزمه کنان,با صدائی که شنیدنش دشواری های خاص خود را داشت, ذره , ذره,قطره, قطره و با اشک هایشان, دلدادگان شان را , زندگی دادند .آنان, زندگی را با یاد زنده اندیشان, زیبائی بخشیدند.

آری, مادران,حیات دوباره دمیدند بر روان پاک سروهائی, که شبانه آنها را با هم , بادرد هایشان, با عشق هایشان, با آرمان شان, کاشتند.از چشم مادران هیچ چیز را نمی توان پنهان کرد. مادران داغدار, نیرومندی ,وفاداری , صبوری را,از داغ هزاران لاله و شقایق بر خاک افکنده, دارند. چون آه از سینه های شان, برآمده , امروز , همه جا , با هم راه می پیمایند, سرود می خوانندو زندگی را نویدی دیگر می دهند از فردائی که,هزاران نام, هر روز با نامی, یک روز ندا, یک روزسعید,سهراب,ترانه,شیرین,فرزاد,آرش,و هزاران نام های خفته خاوران های سراسر میهن. مادران بازبان زمان خود سخن می گویند.

امروز انها چون همیشه,پابه پای دردآشنایان, دست بر دیوار زندانها می سایند, در راهروهای دادگاه ها, چشم میگردانند,و با زبان دلهایشان, فریاد برمی آورندوجستجو می کنند.آنان به جستجوی زندگی,روز را به شب, شب را به روز پیوند می دهندو زبان دربند شدگان, خاموش شدگان, ناپدیدشدگان,و.....شده اند.

مادران داغدار امروز, صدای شان, در خانه دل تنگ شان محصور نیست, آنان با صدای پای گمشدگانشان‌ یکدیگر را یافته اند.دست در دست هم,دل به درد مشترک , عشق مشترک,مهربانی راباهم به خانه های یکدیگرمی برند.

امروز مادران فریادهمه دوران شده اند.

آنها را امروزدر سرتاسر میهن به نام فرزندانشان می شناسند.

تنهائی مادران عزادار, حدیث کهنه ای شده است.امروزمادران جان باختگان بهکیش ها, ریاحی ها, لطفی ها, نداها , اشکان ها, و.....در دامان خود, هزاران داد از بیداد دارند.با صدائی رسا, برسر برپا کنندگان دار,بانگ می زنند , و دیکتاتور را,برمزار جان باختگان, در تلاشی بی وقفه به مصاف می خوانند.

مادران دیگر نمی خواهند پنجه بر خاک بسایند وبا شب و ستارگان به گفتگو بنشینند و نام های بی نشان را بر زبان آرند.

مادران داغدار, در حلقه پیوند با هم, امروز پشت دیوار زندانها, پشت در دادگاهها, در پارک ها, و در خیابانها, بهای آزادی را با تکه تکه شدن فرزندانشان نمی خواهند. با جان های شیفته گذرازرنج هارا دیگر برنمی تابند.

امروز زبان اعتراض شان ,فراتر از میهن,در چهارگوشه جهان هستی ,هر روز شنیده می شود. میهن زیر سایه نگاه مادران داغدارنفس می کشد.

آنان در دل نوید روزی را می دهندکه هیچ طنابی از داری آویخته نشود تا گردنی را به برگیرد. مادران داغدار,آرزوی روزی را دارند که دستی در زنجیر و پائی در پابند نباشد.

امروز آنان ,دست در حلقه هم با همه,نوای آزادی برای مادر دیرین ما, ایران بر لبانشان جاریست. باصدای آنان, صدای مادران داغدار, صدای خاموش شدگان, ما خاموش نمی شویم.


2010/07/12

مسیح علی‌نژاد:مادر یکی دیگر از شهدا بعد از یک سال زبان باز کرد و از درهایی که کشید گفت و باز هم رد پای خبرگزاری فارس و کیهان در این رنج یک ساله نهفته است. عکس هایی از حمید حسین بیگ عراقی را خانواده اش برایم فرستاده اند که در لینک این مطلب می گذارم. او هم همانند کاوه سبزعلی پور و دیگران شهدای گمنام در ویکی پیدیا شناخته شده است و نه در محله خودش در جنوب شهر تهران...وقتی هم که فارس نوشت حمدی بسیجی بود همه پنداشتند همو بود که باتوم به دست بود، غافل از آنکه بسیجی نبود و این نام ظاهرا جز تنهایی برای خانواده اش ارمغانی نداشت.
بخوانید واگویه های مادرش را بعد از یک سال:

جرس- مسیح علی نژاد: مادر شهيد بسيجي «حميد حسين بيگ عراقي» با بيان اين كه موسوي وكروبي مقصران اصلي شهادت حميد هستند، افزود: از دولت انتظار داريم كه به پرونده شهداي بعد
از انتخابات رسيدگي كنند و سران فتنه را محاكمه كنند. متن بالا را خبرگزاری فارس به نقل از خانواده شهید حمید حسین بیگ عراقی بر روی خروجی خود قرار داده بود که پس از باز نشر این مصاحبه در روزنامه های کیهان و جوان به نظر می رسید حمید حسین بیگ عراقی یکی از همان کسانی بود که به گفته دولت عضو نیروهای بسیج بوده و در راهپیمایی های اعتراضی بعد از دهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری ایران به شهادت رسیده است.


از آنجایی که انتشار اخبار همه کشته شدگان بحران انتخاباتی سال گذشته، فارغ از هر اندیشه و جریانی، به عنوان رسالت مهم و اساسی خبررسانان محسوب می شود، طی تماسی با خبرگزاری فارس درخواست شد تا شماره تلفن و اطلاعات مربوط به خانواده این شهید برای انجام یک مصاحبه و انتشار دغدغه های خانواده این بسیجی شهید در اختیارمان قرار گیرد.

خبرگزاری فارس از دادن شماره تماس خانواده شهید حسین بیگ عراقی خود داری کرد اما در نهایت پس از تلاش های فراوان جرس موفق به گفتگو با خانواده شهید حمید حسین بیگ عراقی شده است که آنها نیز در این گفتگوی تلفنی از رنجی که در این یک سال متحمل شده اند پرده برداشته اند و یاد آور شدند که فرزند آنها یک جوان بیست ساله بود که هیچ گرایش سیاسی نداشت.

متن گفتگو با فاطمه سرپریان مادر شهید حمید حسین بیگ عراقی پیش روی شماست و جرس همچنان در تلاش است تا با خبرنگار فارس که پیشتر به نقل از این مادر مصاحبه ای متفاوت را در اختیار آن خبرگزاری قرار داده بود گفتگویی انجام دهد:

خانم سرپریان، بیش از یک سال از کشته شدن فرزندتان می گذرد، آیا در این مدت از جانب مسوولان کسی به دیدار خانواده یک بسیجی شهید آمده است؟

ببینید خانم وقتی خبرگزاری فارس با ما مصاحبه کرد، من فردای همان روز با خانمی که مصاحبه را انجام داده بود تماس گرفتم و گفتم بچه من بسیجی نبود، یک جوان معمولی بود، چرا نوشتید بسیجی، به ایشان هم گفتم، به شما هم می گویم، دید من نسبت به بسیجی ها بد نیست اما وقتی پسر من بسیجی نبود چرا باید خلاف واقعیت را بگوییم.

به هر حال ببخشید من اصل را بر صحت خبر فارس گذاشته بودم و قصدم این بود که با خانواده یک بسیجی هم مصاحبه ای مشابه مصاحبه هایی که با خانواده سایر کشته شدگان انجام داده ایم انجام دهم و قصد رنجش شما را نداشتم...

باز هم تاکید می کنم دید ما نسبت به بسیج بد نیست اما به هر حال در این یک سال در کشور اتفاقاتی رخ داد و برخی از چهره های بسیجی برای مبارزه با مردم کارهایی انجام دادند که دید بخش هایی از جامعه نسبت به بسیج خوب نیست. من همین ها را به خانمی که از فارس با من مصاحبه کرده بود هم گفتم و فقط خواستم همین را هم برای شما توضیح بدم که حمید اصلا آدم سیاسی نبود.

و آیا ایشان خبرشان را بعد از تماس شما تصحیح کردند؟

نه متاسفانه، ایشان به من گفتند، بسیجی ها خیلی مظلوم واقع شدند و برای همین ایشان یک عنوان «بسیج» را به خاطر مظلومیت بسیج کنار اسم پسر من گذاشتند، من فقط به ایشان گفتم شما بالاخره رسانه دارید و می توانید برای مظلومیت بسیج مطلب بنویسید چرا باید از پسر من که خودش مظلومانه کشته شد برای این کار استفاده می شد.

خانم سرپریان پس سوالم را تغییر می دهم و می پرسم آیا در این یک سال از مسوولان و یا نامزدهای انتخاباتی کسی برای دلجویی یا پیگیری این واقعه سراغ شما آمد؟

همان روزهای اول از وزارت کشور آمدند منزل ما، از هلال احمر هم آمدند و به جز آنها دیگر هیچ کس سراغ ما نیامد و بعد از آن هم ما ماندیم و غصه های خودمان.

مردم چطور؟

ما در این یک سال خودمان بودیم و خودمان. همه دردها و رنج هایمان هم مال خودمان بود. تنها بودیم. شاید مردم فکر می کردند پسر من یکی از همان بسیجیانی بود که خرداد سال گذشته رفته بود خیابان تا با مردم مبارزه کند ولی پسر من هم یک جوان معمولی بود که هیچ کاری به سیاست نداشت و با شور و هیجان هم در انتخابات شرکت کرد و واقعا مظلومانه کشته شد.

به عنوان یک مادر شاید برایتان سخت باشد به روز واقعه برگردید. اما ممکن است توضیح دهید حمید چگونه کشته شد؟

پسرم باید به خانه مادرم می رفت که بیمار بود، اما شب سی خرداد نه آنجا رفته بود و نه به خانه ما برگشته بود. ما حتی فکرش را هم نمی کردیم که حمید در راهپیمایی کشته شده باشد. آن شب آنقدر نگران بودیم که به پلیس ۱۱۰ زنگ زدیم، به همه بیمارستان ها زنگ زدیم، فکر می کردیم شاید تصادف کرده باشد. تا خود صبح نخوابیدیم و به همه جا زنگ زدیم تا اینکه به ما گفتند شاید با جوان هایی که آن روز دستگیر شدند پسر شما هم دستگیر شده باشد. صبح فردا رفتیم تا گم شدن پسرم را گزارش کنیم ولی تا خود شب هیچ کس به ما زنگ نزد.

وقتی گفتند ممکن است دستگیر شده باشد به اوین یا بازداشتگاه های دیگر مراجعه نکردید؟

چرا اتفاقا رفتیم اوین. آنجا پر از خانواده هایی بود که دنبال بچه هایشان آمدند اما هیچ نشانی از حمید نبود، به ما گفتند بروید کهریزک، چون پزشکی قانونی هم همانجا بود. حتی عمه های حمید می گفتند برای چی می روید آنجا، من هم می گفتم می روم تا اطمینان حاصل کنم که بچه ام زنده است

تنها به پزشکی قانونی رفتید؟

نه به همراه همسرم رفتم. خودم با اینکه فکر می کردم پسرم زنده است اما باز طاقت نداشتم بروم پشت کامپیوتر بنشینم و عکس ها را نگاه کنم. همسرم پشت کامپیوتر نشسته بود که دیدم رنگ همسرم پرید، سرش را تکان می داد و حالش دگرگون شد، رفتم بالای سر همسرم گفتم چی شد...عکس های پسرم را دیدم که حالم خراب شد، دنیا را انگار روی سرم خراب کردند. من یک مادر هستم و شما خودتان فکر کنید چه به روز یک مادر می آید وقتی با هزار امید سراغ بچه اش می رود و عکس عزیزش را با آن حالت می بیند.

عکس های پزشکی قانونی وضعیت تیر خورده پسرتان را نشان می داد؟

تمام صورت پسرم پر از خون بود، دندان های جلوی حمید شکسته بود، یک طرف صورت حمید کبود بود. گلوله به سینه اش خورده بود و عکس ها تماما خونین بود، عکس ها داغونم کرد و من همان جا بعد از دیدن عکس ها در پزشکی قانونی از حال رفتم ...

اگر حمید در خیابان تیر خورد پس چرا دندان هایش شکسته بود؟ شما دقیقا می دانید حمید در کدام خیابان تیر خورد؟

نه یک سال گذشته ولی کسی به ما نگفت کجا تیر خورد. بعضی ها می گویند میدان آزادی ولی ما حتی شاهدان را هم ندیده ایم که بگویند حمید چگونه تیر خورد. در خود برگه پزشکی قانونی نوشته اند که پسرم از فاصله خیلی نزدیک تیر به او شلیک شده است. از فاصله ۱۵ متری.

اسم و مشخصات و عکس حمید را اگر در پزشکی قانونی داشتند پس چرا پیگیری ها و تماس های شما پیش از این بی جواب مانده بود؟

پسرم موتور داشت و اسم و مشخصات حمید هم توی سند همراهش بود ولی اصلا نمی دانیم چرا او را به عنوان ناشناس به پزشکی قانونی بردند.

برای تحویل پیکر پسرتان با مشکلی مواجه نشدید؟

نه، به ما گفتند از کسی شکایتی ندارید، یک سری می گفتند کار منافقین است ، یک عده هم می گفتند کار نیروهای خودشان است ما فقط از مسببین شکایت کردیم تا قاتل پسرمان را پیدا کنند. یک روز بعد هم جسد بچه ما را یردند سرد خانه بهشت زهرا و ما هم تحویل گرفتیم.

ببخشید که باز هم مجبورم به مصاحبه ای که به نقل از شما در کیهان منتشر شده است اشاره کنم که نوشته بودند شما از موسوی و کروبی شکایت کرده اید و خواستار محاکمه آنها شده اید، شکایت شما در چه مرحله ای قرار دارد؟

در روز سوم حمید بود که از وزارت کشور آمدند و با ما مصاحبه کردند، از خبرگزاری فارس هم با ما مصاحبه کردند که فکر می کنم همان ها را هم کیهان منتشر کرد. در آخر مصاحبه به ما گفتند شما از سران فتنه شکایت ندارید؟ من جواب دادم ما از مسببین شکایت داریم و اصلا اسمی را مطرح نکردم. الان بیش از یک سال می گذرد و شکایت ما در دایره جنایی است و هیچ نتیجه ای هم نداده است. جواب درستی نمی دهند.

پسر شما در انتخابات هم شرکت کرده بود؟

بله، پسرم با جان و دل رای داد ولی هشت روز بعد بچه من از بین رفت. من هنوز فکر می کنم مناظره های تلویزیونی شب های انتخابات و رو کردن برخی مسایل در تلویزیون اصلا کار درستی نبود فقط جوان های ما را به کشتن داد. برای من که بچه ام را از دست دادم، حالا فکر می کنم همه برای رسیدن به پست و مقام جوش زدند و بچه های مردم جانشان را از دست دادند. هر کسی باعث این خون ریزی شده باید جوابگو باشد ولی هیچ وقت به ما جواب نداند، خیلی سخت است که بچه آدم صحیح و سالم از خانه برود بیرون و بعد وقتی گم شد هیچ کس جواب ندهد. توقع داشتم حداقل به ما بگویند در فلان بیمارستان است.

یعنی فکر می کنید اگر حمید به بیمارستان می رسید زنده می ماند؟

نه چون وقتی همسرم بعدها با پزشک حمید صحبت کرد، گفته بود تیر به ریه پسرم اصابت کرده بود و تنها در صورتی که کمتراز یک دقیقه به اتاق عمل می رسید زنده می ماند، چون از فاصله خیلی نزدیک به پسرم شلیک کرده بودند ... در برگه پزشکی قانونی حتی سن پسرم را هم درست تشخیص داده بودند و نوشتند که تیر به ریه بچه ام خورد و از کتف او خارج شد.

اخیرا قاتلان کسانی که برخی از جوانان را در کهریزک کشته بودند شناسایی شده اند، شما چه حالی داشتید وقتی این خبر را شنیدید در حالی که قاتل فرزند شما و کسان دیگری که در خیابان کشته شده اند تا کنون شناسایی نشده اند؟

آنقدر در این یک سال سختی کشیده ام که وقتی فکر می کنم یک مادر و یک خانواده ای قاتل بچه شان را پیدا کرده اند دلم آرام می شود، آنها هم بچه های ما بودند، آنها هم بیگناه بودند. چرا باید بچه ها را اینجوری شکنجه کنند؟ حق بچه های ما آنی نبود که به همین راحتی از بین بروند. مظلوم ترین شهدای بعد از انقلاب بچه های ما بودند که در کشور خودشان بیگناه کشته شدند.

اگر حرف دیگر برای گفتن باقی مانده است...

من دو پسر داشتم که با خون جگر آنها را بزرگ کرده ام. حالا پسر پانزده ساله ام ناراحت است از کسی که برادرش را کشته است. پدر حمید هم رنج می کشد و من به عنوان یک مادر بزرگترین آرزویم این است که یک روز قاتل بچه ام پیدا شود. کسی که تیر به سینه پسر جوان من شلیک کرد اگر در این دنیا انتقام پس ندهد، فردا باید پاسخگو باشد من از خون بچه ام نمی گذرم. فقط سه ماه از تولد بیست سالگی پسرم گذشته بود، حق اش نبود مظلومانه کشته شود. به ما گفتند سه ماهه جواب شکایت هایتان را می دهیم، یک سال گذشت و هیچ خبری از قاتل پسرم نشد